نازنین رقیهنازنین رقیه، تا این لحظه: 8 سال و 2 روز سن داره

عشقم نازنین رقیه

شلوغ کاری

Fatemeh Eftekhary: به نام برترین صابر ناز من دیشب یکی از سخت ترین شبای عمرم بود. صبح رفتیم سالگرد عمه ام اونجا تو یک دقیقه هم سکوت نکردی.از این ور به اونور .همینکه میذاشتیمت زمین میدوییدی کوچه.ده بار اوردمت تو .مثل اینکه می خواستی فرار کنی از زندان.صبح واقعا خسته شدم و شب هم چون سه روز بود نخوابیده بودم .همین شد که داشتم از خواب میمردم اما تو ضجه میزدی و میگفتی منو ببرید بیرون .منم قول داده بودم نزنمت.روی این حساب انقدر حرص خوردم که گلوم و گردنم شروع کرد به تیر کشیدن و تب و لرز گرفتم.تا این که ساعت دو خوابیدی .امروز هم چهلم اون یکی عمم بود که نتونستم برم.تا ساعت 10خوابیدم .ولی باز خسته ام .از بهمن ماه باید برم حوزه .انشاالله از امروز ب...
8 دی 1396

امنیت.نعمت پنهان

به نام پروردگار بخشنده و مهربان دختر ناز و ملوسم تو دوباره الان خوابیدی و من بیدارم چون ممکنه دوباره زلزله بیاد .چون دیشب دوباره اومد و ما تا ساعت 5بیدار بودیم.اصلا از صبح همش زمین زیر پام میلرزه .همش احساس میکنم الان زلزله میاد .ولی توکلم به خداست .اگر اون بخواد سالم سالم میمونیم.واقعا امنیت نعمتیه که تا از دستش ندی نمی فهمی چیو از دست دادی.دخترم منو حلال کن .شب خوش
6 دی 1396

حقایق

به نام پروردگار و افریدگار و کردگار نفس دون مامان تو این چند صباح بعد از زلزله اتفاقات ،خیلی جالب بود همه در واقع داشتن حرفایی رو میزدن که من چند ساله گلومو واسش پاره کردم و الان مدتیه لال شدم.هم خوشحالم که درک فلسفی ملت رفته بالا هم ناراحتم که مردم امنیت رواز دست دادن و مجبور شدن به درونشون نگاهی کنن.این که ادم واقعا بفهمه و درک کنه که ممکنه فردا نباشه یا اینکه یه روزی بایدهمه ی وسایل و لباسا و آت و اشغالاتو  بذاریششششش و بری. حتی دیده شده گروهی از سختی قیامت صحبت میکردن.چی بگم والا.ولی یه اعترافی هم بکنم. اون شب که از ترس مردیم و به خدا اعتماد نکردیم و تا صبح بیرون خوابیدیم به درک.چرا الان از. زلزله میترسیم .چرا انگیزه زندگی ...
1 دی 1396

شب یلدا

به نام خالق لیل والنهار جگرپاره صندوقچه زیبایی شکرپنیرم نی نی نازم امشب شب چله بود و با ترس و نگرانی نامحسوسی گذشت .آخه دیشب که زلزله اومد همه می ترسیدن بدترش دوباره بیاد .هنوزم میترسم بخوابم .جونت برام خیلی مهمه.امشب خونه ماماجی و اقاجی بودیم .خاله رقیه و عمه فاطی هم بودن.خدایا به خاطر اشتباهاتم منو ببخش و کاری کن که دیگه زلزله نیاد تا وقتی که دختر نازم هست . به حق بانو رقیه که می دونم اسمش ملکوت رومیلرزونه.امین . ...
1 دی 1396
1